به گزارش پرگار خبر به نقل از ستاد خبری نخستین جشنواره ملی و بینالمللی کتاب کودک و نوجوان، کورنلیا فونکه (Cornelia Funke) نویسنده ۶۵ ساله آلمانی است که اغلب، داستانهای فانتزی و ماجراجویانه مینویسد. از معروفترین آثار او که به فارسی هم ترجمه شده، سهگانه «سیاه قلب» است که در فاصله سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۸ روانه بازار کتاب شد. فونکه در حال حاضر در توسکانی ایتالیا زندگی میکند.
تا به امروز بیش از ۲۰ میلیون نسخه از کتابهای او شامل رمان، مجموعه داستان و تعداد زیادی کتاب مصور در سراسر جهان به فروش رسیده و جوایز متعدد بینالمللی را نصیب او کرده است. فونکه با لقب جی. کی. رولینگ آلمان شناخته میشود، گرچه خودش معتقد است که برخلاف جی. کی. که با نام مستعار برای بزرگسالان کتاب نوشته است، او همیشه با نام خودش کتابهای بسیار متفاوتی برای خوانندگان بسیار متفاوت نوشته است. با او گفتوگویی اختصاصی داشتهایم.
فونکه درباره میزان آشنایی خود با ادبیات ایران گفت: من فقط تعدادی افسانههای سنتی و چند شعر رو میشناسم، اما دوست دارم درباره ادبیات فارسی بیشتر بدانم. اگر خوانندگان فارسیزبان کتابهای من بتوانند چند کتابی را که فکر میکنند باید بخوانم در بخش کتاب مهمان در وب سایتم به آدرس corneliafunke.com/en پیشنهاد بدهند، بسیار استقبال میکنم.
وی افزود: من یک عروس ایرانی دارم که از طریق او میتوانم زبان زیبای کشور شما را بشنوم. گاهی یاسمین یک کلمه فارسی به من یاد میدهد.
فونکه همچنین درباره جشنواره بینالمللی کتاب کودک و نوجوان ایران و حضور کتابهای آلمانی در آن اشاره کرد: من معتقدم هیچ چیز مانند داستانهایمان نمیتواند ما را به هم متصل کند. داستانها به ما یاد میدهند که در نقش دیگران برویم و برای مدتی دنیا را از چشم آنها ببینیم. داستانها به ما میآموزند که چقدر نقاط مشترک داریم و نشان میدهند که با خواندن داستانهای فرهنگهای دیگر چقدر میتوانیم یاد بگیریم و کشف کنیم.
وی ادامه داد: من در بسیاری از کشورها از طریق داستانهایی که خواندهام احساس میکنم در خانه خود هستم و بارها قبل از حضور در آن کشور، در خیال به آنجا سفر کردهام… فقط از طریق داستانها! اینکه میدانم بسیاری از خوانندگان ایرانی با من و حرفهایم همسفر میشوند و صدای تپش قلب آنها را در داستانهایم میشنوم، بسیار خوشحالم میکند! من هم به لطف آنها در ایران هستم.
این نویسنده همچنین در پاسخ به این سوال که «چرا کودکان و نوجوانان باید کتابهای فانتزی بخوانند؟» گفت: دنیای ما در تنوع خود فوقالعاده است و من قویاً معتقدم که فقط خیال به ما امکان میدهد واقعیت را بهتر درک کنیم. داستانهای به اصطلاح واقعگرایانه بیشتر در مورد دنیای انسانها صحبت میکنند و اغلب این توهم را به ما میدهند که ما انسانها واقعیت این جهان را تعیین میکنیم، اما این درست نیست. اگر گیاهانی وجود نداشتند که از نور خورشید غذا درست کنند، ما نمیتوانستیم روی این سیاره زندگی کنیم. ما بدون تمام اجزای زندگی که ما را احاطه کرده است، از جمله حیوانات و حشرات، بسیار تنها خواهیم بود.
وی اضافه کرد: این اجزا هر روز به ما نشان میدهند که راههای بینهایتی برای زندگی در این سیاره وجود دارد. افسانههای ما هنوز این موضوع را یادآوری میکنند، و داستانهای خیالی نیز به ما اجازه میدهند خود را تغییر دهیم، مانند پرندگان پرواز کنیم یا در اعماق دریا شیرجه بزنیم و در نتیجه این جهان را به طور واقعی درک کنیم. تخیل ما بزرگترین هدیه ماست. ما میتوانیم باد، خورشید، ماه باشیم، قدرت و آزادی آنها را احساس کنیم. ما میتوانیم هزاران زندگی را از طریق تخیل و داستانهایمان زندگی کنیم، و فقط ادبیات خارقالعاده است که هیچ محدودیتی ندارد.
فونکه همچنین در پاسخ به این سوال که برای تشویق بیشتر کودکان و نوجوانان به مطالعه چه باید کرد، گفت: بسیاری از کودکان و نوجوانان بر این باورند که کتابها مانند دارو هستند، زیرا بزرگسالان سعی میکنند آنها را مجبور به خواندن مکرر کنند. اما کتابها مثل شکلات هستند، ما باید این را به کودکان و نوجوانان ثابت کنیم. وقتی دنیای خودت خیلی محدود میشود، کتابها همچون پنجرهها و درهایی به سوی جهانهای دیگر باز میشوند. در کتابها میتوانیم بادبادکها را به پرواز درآوریم. میتوانیم دوستانی پیدا کنیم و تصاویری را که کلمات به ما اجازه دیدن آنها را میدهند صدا بزنیم. در کتابها دنیاهایی را مییابیم که فقط اینجا میتوانیم آنها را کشف کنیم. ما میتوانیم تاریکی و زیبایی جهان را از طریق کتابها کشف کنیم بدون اینکه خود را در معرض خطر قرار دهیم.
وی افزود: اگر کودکان یا نوجوانان در باز کردن کتاب تردید دارند، شاید به این دلیل است که والدینشان هرگز به آنها نشان ندادهاند چگونه این کار را انجام دهند، یا به این دلیل که تلفن همراه آنها خیلی راحتتر عکسها را در اختیارشان قرار میدهد، گاهی اوقات خواندن داستانها با صدای بلند میتواند کودکان را به کتابخوانی ترغیب کند. چون همه ما عاشق داستان هستیم. ما مشتاقیم که کتابها دنیا را برای ما توضیح دهند و به ما این احساس را بدهند که در تمام ترس و عشقی که زندگی به ارمغان میآورد، تنها نیستیم.
این نویسنده همچنین در پاسخ به این سوال که «یک روز کاری معمولی برای شما چگونه میگذرد؟ آیا روال روزمره دارید؟» اشاره کرد: در واقع خیر. من زمانی که فرزندانم در مدرسه بودند یا موقعی که میخوابیدند کار میکردم تا بتوانم با آنها وقت بگذرانم. حالا دوست دارم هر روز برای کارم، به طور متفاوت برنامهریزی کنم. من اغلب برای صبحانه تنها یا با دوستانم بیرون میروم، سپس برنامههای آن روز را با دستیارم در میان میگذارم و در دفتر کارم مشغول نوشتن میشوم. اما خیلی اوقات با دوستان تصویرگر یا نویسندگان برای تحقیق یا پروژه سفر میکنم. عصرها دوست دارم برای چند ساعت نقاشی بکشم و به دنیایی که درباره آنها مینویسم نزدیکتر شوم. بنابراین تمام روزم از «روتین» و «تنوع» به عنوان یک ترکیب فوقالعاده الهامبخش ساخته میشود.
فونکه همچنین خطاب به نوجوانان ایرانی طرفدار داستانهایش گفت: از نوجوانان ایرانی میخواهم که داستانهای مرا کمی زیباتر و غنیتر کنند و از آنها تشکر میکنم که به من اجازه میدهند بین کلماتم، قدمهایشان را بشنوم!